سردار شهید علی مردان آزادبخت
سردار شهید علی مردان آزادبخت : مطلبی دارم ،کوله پشتی حمید سوری پیش من است و او هم وصیت کرده که اگر ما به کربلا رسیدیم، کوله او را به کربلا برسانیم و بگوییم ای حسین (ع) حمید رزمندهای بود که برای رسیدن به کربلایت از جان خود دریغ ننمود.
سردار شهید علی مردان آزادبخت فرمانده گردان محبین تیپ ۵۷ ابوالفضل(ع) لرستان
زندگینامه شهید :
در اسفند ماه ۱۳۴۰ ، آنجا که جلوه بهار به تدریج نمایان میگردد، در روستای سرآسیاب، واقع در ۶ کیلومتری شهر کوهدشت، در استان لرستان و در خانوادهای مستضعف به دنیا آمد . کودکی را با احساس در خانوادهای گرم به پایان برد . تحصیلات ابتدایی را با موفقیت و زحمات زیادی که در کنار درس خواندن می کشید، به پایان برد.
برای رفتن به مدرسه راهنمایی باید هر روز مسافت ۶ کیلومتری روستای سر آسیاب تا شهر کوهدشت را با پای پیاده بپیماید.
او هر روز این مسافت را می رفت ،در روزهای سرد زمستان، بدون لباس گرم و در روزهای گرم تابستان ، بدون هیچ گونه امکانات رفاهی دوره راهنمایی را پشت سر گذاشت و دوره دبیرستان را آغاز کرد.در این دوران مشکلاتش بیشتر شد. هزینه تحصیل در دبیرستان سبب شد تا او به سختی در کنار پدرش کار کند و پول دریافتی را صرف تحصیل خود نماید. تا سال سوم دبیرستان بی وقفه درس خواند و همیشه شاگرد ممتاز بود. سالهای پاپانی تحصیل او در دبیرستان همزمان بود با اوج مبارزات مردم ایران بر علیه حکومت خود فروخته و وابسته پهلوی. او نیز که خود طعم فقر و نداری حاصل از سیاستهای فاسد نظام شاهنشاهی را چشیده بود، وارد مبارزه با حکومت شاه شد.
در تظاهرات میلیونی مردم بر ضد رژیم طاغوت او از اولین کسانی بود که در میدان حاضر می شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به انجمن اسلامی دبیرستان محل تحصیلش در کوهدشت پیوست. جنگ که شروع شد به بسیج پیوست و جزو اولین کسانی بود که راهی جبهه شد .از روز اول ورود به جبهه فرمانده دسته شد و با اثبات لیاقت و کا رآمدی خود به فرماندهان جنگ، دیری نپایید که فرمانده گردان شد.
او و گردان تحت فرماندهی اش در علمیات خط شکن بودند. در طول جنگ چند نوبت مجروح شد، اما دریغ از اندکی نومیدی، پس از هر بار التیام زخم و بهبودی نسبی راهی صحنههای نبرد میشد. در سال ۱۳۶۵ به سمت فرماندهی طرح عملیات لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل منصوب شد. همزمان در رشته علوم اجتماعی در دانشگاه قبول شد، اما به دانشگاه نرفت.او می گفت: اگر عمری باشد، پس از جنگ ادامه تحصیل میدهم.
در سوم خرداد سال ۱۳۶۶ ، هنگامی که فرماندهی طرح عملیات را در عملیات کربلای ۱۰ عهدهدار بود،به شهادت رسید.
روحش شاد یاد گرامی
ایستاده زنده یاد سردار حاج حمید قبادی
نشسته از راست سرداران شهید حمیدرضا ابراهیمی و علی مردان آزادبخت
از چپ نفر دوم سردار شهید علی مردان آزادبخت
از چپ سردار شهید علیمردان آزادبخت و مصطفی و یونس آزادبخت
محل شهادت سردار شهید علی مردان آزادبخت
از راست سرداران شهید علی مردان آزادبخت و محمود رضایی
از چپ نفر دوم سردار شهید حجت اله سرتیپ نیا و نفر سوم سردار شهید علی مردان آزادبخت
نفر اول سردار شهید علی مردان آزادبخت
وصیت نامه سردار شهید علی مردان آزادبخت :
بسم الله الرحمن الرحیم
گواهی می دهم که خداوند یکی است و محمد (ص) پیامبر اوست و قرآن کتاب خدا و معجزه پیامبر (ص) است .
وصیت من وصیتنامه تمامی شهدا است که هر کدام به نحوی برای پیروزی دین خدا و اسلامی به شهادت رسیدهاند. از امام خمینی پیروی کنید و دستورات او را یک به یک انجام دهید و مقلد او باشید و کاملاً مطیع امر او باشید. اما مطلبی با زوار کربلا دارم. انشاء الله که راه کربلا باز میشود و همه انشا الله به زیارت کربلا برویم و اما اگر راه کربلا باز شد و به کربلا رفتید و ما در میان جمعتان نبودیم، به جای رزمندگان شهید صدا بزنید که ای حسین (ع) شهید، شهدای ما به عشق آزادی کربلایت آمدند. اگر آن زمان در کربلا نبودند که به یاریت بیایند، اکنون با اندک زمانی فاصله به سوی تو آمدند تا قیام و انقلاب تو را تداوم بخشند و تجلیگر قیام تو باشند ، اما آفتاب عمرشان بین راه غروب کرد و غروبها را خون فشاندند و اینک سحرگاهان فرا رسیده و ما آمدهایم تا لاله خون را بچینیم. باز مطلبی دارم،کولهپشتی حمید سوری پیش من است و او هم وصیت کرده که اگر ما به کربلا رسیدیم، کوله او را به کربلا برسانیم و بگوییم ای حسین (ع) حمید رزمندهای بود که برای رسیدن به کربلایت از جان خود دریغ ننمود . در این راه خستگیناپذیر بود، اما قاتلان علی اکبرت خنجر خصمانه زمان را بر قلب او فرو بردند. اینک این کوله آن شهید. اگر بنده نیز در بین راه کربلا به شهادت رسیدم، کولهام جفت کوله حمید به کربلا ببرید و همین مطالب را نیز از طرف من آنجا کنار مرقد مطهر امام حسین (ع) بخوانید.
اما پدر و مادرم، شما برای رشد و شکوفایی نهال من دریغ نکردهاید، زندگیتان را در پای این نهال گذاشتید و مرا به اینجا رساندید، ولی من نتوانستم آن چنان که شاید و باید، جوابگوی زحمات شما باشم، اما خدا را شاهد میگیرم من هم آن زحمات شما را به یاد داشته و هم ضرورت وجود در جبهه را طبق دستورات ائمه(ع) اولویت دادم و در نظر داشتم زحمات شما را. از این که نتوانستم خدمتگزاریتان نمایم، ببخشید و شهادت مرا لیاقت و نعمتی از طرف خدا بدانید که به شما دست داده است . توفیق در صف حسینیان را برای من طالب باشید و اگر جنازهام به دستتان رسید، در بهشت زهرا زیر پای محمود و کنار حمید دفنم کنید و اگر جنازهام به دستتان نرسید، بدانید که من در صحرای جنوب و غرب کشور، در بیابانها همرزم دارم و در پیش آنها هستم. در غرب پیش جهانشاهها هستم و در جنوب پیش دهقان و اسدها هستم .
اما همسر عزیزم امید است که حالت خوب باشد و هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید. از تو نیز میخواهم که مقاوم و استوار در برابر مشکلات ایستادگی کنی و ناراحتی به خود راه ندهی، چون من که راضی به رضای خدا هستم و تو نیز اگر مرا میخواهی، تو نیز راضی به رضای خدا باش و هر موقع مورد فشار قرار گرفتی، به خدا پناه ببرید و بسیار ذکر کن و ذکر فاطمه (س) را زیاد کن (۳۴ مرتبه الله اکبر و ۳۳ مرتبه الحمد لله و ۳۳ مرتبه سبحان الله) نماز بخوان. در برابر گرفتاریها به خدا پناه ببر و صبور باش که قرآن کریم فرمود: ان الله مع الصابرین. صبور باش که خدا با صابرین است. بیش از هر چیز توکل بر خدا کن . من خانواده ترا میشناسم که صبرشان تا چه اندازه هست. تو از نسل آن خانواده هستی و میخواهم که صبورتر باشی انشا الله. تو را فراموش نمیکنم. تو نیز نماز بخوان و هر چه بیشتر سعی کن قرائت نمازت صحیح باشد و نماز قضا دارم، برایم بخوان تا آنجا که در توان داری. و روزه قضا دارم، سه ماه یا چهار ماه دارم. سال ۱۳۶۵ ده روزه دارم که در ماموریت بودهام، نتوانستهام ادا کنم و سال ۱۳۶۴ ده روز و سال ۱۳۶۳ هفت یا ده روز و سال ۱۳۶۲ یک روز و سال ۱۳۶۱ بیست و یک روز و سال بعد قضا است که انشا الله برایم به جا آورید و فاتحه زیاد برایم بخوانید که من عاصی بودم و قرآن نیز زیاد بخوانید، تاروحم تازه شود. برادرانم را درس قرآن یاد بدهید تا برایم بخوانند و از آنها میخواهم که از خط امام واسلام جدا نشوید و محکم و پوینده راه امام و شهدا باشید. در ضمن مرا با لباس فرم سپاه دفن کنید که حق به گردن من دارد، ببخشید و مرا حلال کنید و من نیز اگر حقی پیش کسی دارم، حلال میکنم.
ای حسین، شهدای ما به عشق کربلا آمدند، اگرچه نتوانستند مرقد مطهر تو را زیارت کنند، ولی اکنون در محضر تو هستند. شهدا آمدند تا قیام انقلاب تو را تداوم بخشند و تجلیگر قیام و حماسة حسینی باشند. اما آفتاب عمرشان در بین راه غروب کرد. تو خود یاریگر دیگر رزمندگان باش تا به آرزوی شهدا جامه عمل بپوشانند. بعد از شهادتم فرزندانم را طوری تربیت کنید که پیرو رهبر باشند. دخترم را فاطمهگونه و پسرم را حسینوار تحویل جامعه بدهید تا در مسیر اسلام حرکت کنند. در پایان از خدا میخواهم ما را از یاران حسین بن علی قرار دهد و مرگی نصیبم کند که رضایت خدا در آن باشد. علی مردان آزادبخت
از چپ سردار شهید علی مردان آزادبخت و زنده یاد سردار حاج حمید قبادی
از راست سرداران شهید حاج محمد و علی مردان آزادبخت
سمت چپ سردار شهید علی مردان آزادبخت
از چپ : سردار شهید علی مردان آزابخت و امیر قبادی
از راست سردار شهید علی مردان آزادبخت و رزمنده دلاور حاج یونس آزادبخت و سردار شهید حمیدرضا ابراهیمی
سرداران شهید حاج محمد آزادبخت و محمود رضایی و علی مردان آزادبخت
از چپ نفر دوم سردار شهید علی مردان آزادبخت
از چپ : نفر اول سردار شهید علی مردان آزادبخت، نفر سوم حاج یونس قبادی، نفر چهارم سردار شهید محمود رضایی، نفر پنجم حاج یونس آزادبخت
از چپ سرداران شهید علی مردان آزادبخت و حمیدرضا ابراهیمی
- ۹۳/۰۱/۰۳