شهید بگمراد کسمرادی
شهید بگمراد کسمرادی
زندگینامه
در سال 1343 متولد شد و زادگاه ایشان در محل سرکوه همیان می باشد و در روستای مزبور به سن بلوغ رسید مدتی به نگهداری گوسفندان پرداخت و از این به بعد با پدرش به ادامه زندگی پرداخت و چون پدر وی توانایی زندگی نداشت با ایشان به مشورت پرداخت و او را راضی نمود تا اینکه مقداری از گوسفندانی که داشتند بفروشند و در نزدیک شهری سکونت نمایند تا اینکه پدر و مادر مهربان و بقیه خواهران و برادری 5 ساله ای که داشت در شهری زندگی کنند و تا نزدیک اجتماع و مسجد بشوند و به عبادت خداوند بپردازند و بجا آورند و مقدار پولی که دارائی آنها بود جمع آوری کردند و یک قطعه زمین ساختمانی خریداری نمودند و یک سال در شهر کوهدشت کرایه نشین بودیم ایشان به مزد دست کارگری مقداری پول جمع کرد به ساختن تعدادی اطاق گلین پرداخت و بعد از آن چندی نگذشت در زمان خلافت نظام استبدادی شاه معدوم که موج انفجار ملت عظیم ایران به رهبری ابرمرد جهان خمینی کبیر و روحانیت اصیل ادامه پیدا کرد و در آغاز نهضت و مبارزه و تظاهرات بر علیه نظام سلطنتی و دست نشانده ابرقدرتها ادامه پیدا کرد و در آن روز به درجه رفیع شهادت نائل بشود و از اوائل تظاهرات تمام وجودش به کارگران و پخش کردن تصویر امام و تبلیغات اسلامی کوتاهی نمود و در روز 57/10/11 بدست دژخیمان طاغوتی به شهادت رسید و در آن روز یکه شهید شد و در موقع فجر سپیده دم لباس های خود را جمع نمود و گفتم پسرم چه خبرست و گفت پدر می خواهم به حمام بروم و خودمان حمام نداریم و برم حمام تا اینکه بعدازظهر چون راهپیمائی می باشد پاک باشم و بلکه خداوند بخواهد پسر ناقابلت در راه اسلام شهید بشود و از شما بپذیرد و اگر که شهید نشدم بدان که خداوند نمی خواهد ولیکن پدر هیچ ناراحت نباشید و چون آدم یک روز بدنیا می آید و یک روز دیگر بسوی آخرت هجرت می کند و ایشان از روزیکه به سن بلوغ رسید به نماز و عبادت خداوند پرداخت و ما که پدر و مادر ایشان از ماها دلجوئی بعمل می آورد امر به معروف و نهی از منکر می کرد و یا اینکه کسی به مخالفت رهبر و روحانیت بحث می کرد یا به دشمنی بر می خواست و این بود زندگینامه برادر شهید بگمراد مرادی و اظهارات پدرش که از او شنیده است.
خاطرات شهید به نقل از برادر شهید
شهید بگمراد کسمرادی جوانی خوش سیرت و دارای اخلاق حسنه بود.پسر بزرگ خانواده بود و همه به وجودش افتخار می کردند در مدرسه شاگردی بسیار زرنگ و باهوش بود و همه از او راضی بودند.رابطه بسیار صمیمی با همکلاسیها و معلمین داشت روحیه انقلابی داشت و همیشه به مبارزه فکر می کرد.اکثر شبها به کار دیوارنویسی بر علیه شاه ملعون می پرداخت و در مدارس اعلامیه ها و عکس امام را پخش می کرد.چندین بار تحت تعقیب قرار گرفت.اما هربار توانست که از چنگال ساواک بگریزد.در اکثر تظاهراتها شرکت می کرد.با وجود شجاعت و روحیه مبارزه ای که داشت در خانواده بسیار آرام بود و به پدر و مادر احترام زیاد می گذاشت و در مسائل شرعی و دینی بسیار جدی و کوشا بود نماز خواندن را به دیگران توصیه می کرد و به بچه های کوچکتر یاد می داد.شهید در سال 1357 در تظاهرات بصورت گسترده شرکت می کرد تا اینکه در یکی از این تظاهراتها که رشادت و دلیری زیادی از خود نشان داده بود هدف گلوله سربازان خائن شاه ملعون قرار گرفت و به شهادت رسید .
روحش شاد و یادش گرامی
- ۹۲/۱۲/۲۸