شهدای شهرستان کوهدشت/سایت"شهدای کوهدشت"یکساله شد

سایت"شهدای کوهدشت"یکساله شد
شهدای شهرستان کوهدشت/سایت"شهدای کوهدشت"یکساله شد

بسم رب الشهدا و الصدیقین
مقام معظم رهبری:امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.
این وب سایت اسفندماه 1392به منظور گرامی داشتن یاد و خاطره شهدای شهرستان کوهدشت ایجاد شده است.
مدیر وب سایت:امیرهوشنگ رشیدیان09169851649_ shohadakoohdasht@gmail.com
پایگاه اطلاع رسانی شهدا زیرنظرهیچ نهاد وسازمان دولتی یا خصوصی اداره نمی شودوتمام خدمات توسط مدیرسایت انجام می شود.

۵ مطلب با موضوع «شهدای جامعه پزشکی» ثبت شده است

خاطره ای از شهید دکتر اسماعیل هادیان به نقل از برادر علی جوزی پور

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ


دکتر شهید اسماعیل هادیان

بسم رب الشهداء والصدیقین .
در تاریخ ۱۳۶۲/۵/۲۵ برای دومین بار عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شدم برای سوار شدن بر مینی بوس بی تابی میکردم به هر طریق سوار شدیم و از جاده پلدختر به طرف پادگان حمزه خرم آباد حرکت کردیم رضا عباسی راد (عبدولی) شهید اسماعیل هادیان ، سرهنگ پاسدار بهرام امرائی ، سیاوش مرزوقی ، حاج آقا حمید مروجی ، شادروان صادق طرهانی ، شهید بزرگوار داراب محمدی ( خوشناموند) جانباز طهماسب فیض الهی و……………. جمع کثیری از بچه های کوهدشت که نام همه این عزیزان را بخاطر دارم ، نزدیک ظهر همان روز به پادگان مذکور رسیدیم و متوجه شدیم کرم رضا منصوری فرمانده آنجاست در پادگان شرو ع به آمار گیری نمودند و بلافاصله مارا به اهواز اعزام کردند هوا خیلی گرم بود حدود ساعت ۱۰ شب به پادگان شهید رجائی رسیدیم پادگان مذکور یک دبیرستان دخترانه بود که در اختیار رزمندگان اسلام بود چون خیلی خسته بودیم همانجا کف حیاط به استراحت پرداخته و خوابیدیم باور کنید از آسفالت حیاط پادگان آتش میبارید به هر طریق باخستگی کامل شب را به صبح رسانده و بعد از نماز صبح مارا به یک روستای خرابه در اطراف بستان هدایت نمودند تا آموزش نظامی ببینیم چون خیلی از بچه بار اولی بودند و آموزشهای لازم را ندیده بودند آموزش تقریبا ده تا پانزده روز بطول انجامیدو سپس شروع به دسته بندی نهائی و معرفی فرماندهان نمودند که گروهان ما را به نام مبارک امام حسین ع مزین فرمودند و فرمانده ما شد فردی بنام توکلی ، معاون ایشان هم بهرام امرائی و فرمانده دسته یکم شهید عزیز اسماعیل هادیان و معاونت دسته یکم حمید مروجی که در همان روز فرمانده گردان که فردی کوتاه قد بود و شهرتش مدهونی بود اگر اشتباه نکنم نامش قاسم بود با ایراد سخن پرداخت و تمام بچه ها را توجیح کرد و ما با چند دستگاه کمپرسی مایلر عازم منطقه جنگل عنقر شدیم وقتی جای خود را با نیروهای پدافندی عوض کردیم شهید هادیان بچه های دسته یکم را در یک سنگر بزرگ جمع کرد و نکات لازم را به همه ما گوشزد نمود و چون انسانی متین ، بزرگ و متدین بود بچه ها همگی ایشان را قبول داشته و از ایشان اطاعت کامل مینمودند دو سه روزی گذشت و شهید در این اندیشه بود تا از وجود حاج آقا حمید مروجی نهایت استفاده راببریم و دقیقا یادم هست که نماز جماعت را در سنگرها شروع کردند و سنگر فرماندهی دسته چون سوله بود
بچه ها اکثرا موقع نماز به طلبه جوان آن زمان حمید مروجی اقتدا میکردند و شهید اسماعیل هادیان از این امر بسیار خوشحال بودند که بچه ها باین صورت به خود سازی مشغول بودند چون خط آرامی بود خوشبختانه ۴۵ روز اول تلفاتی نداشتیم در چهل و پنج روز دوم سردار احمدی که از بچه های تهران بو د و قدی کوتاه و چشمانی آبی هم داشت به بازدید خط آمد و دستور داد نیروها آماده شدند تا به منطقه جفیر نقل مکان کنیم دو روز طول کشید وقتی به مقر تیپ پشت خط اول رسیدیم شهید اسماعیل هادیان را دیدم سراسیمه میگشت گفتم ( پرویز ) چیزی گم کرده ای ( آخه چون ما بچه محل بودیم اسم دیگر اورا که پرویز بود میدانستیم ) فرمود خیر دارم جهت قبله را پیدا میکنم آخه این شهید بزرگوارخیلی به نماز اول وقت اهمیت میداد . خاطرم هست در یکی از صبح ها که برای نماز بلند شده بود و پا روی پای تک تک بچه های سنگر خودمان میگذاشت و با لهجه شیرین خود میگفت تنبلا وریسیت نمازتون قضا نشه که رضا عبدولی و رضا عباسی راد بعد از شهید هادیان در حال وضو گرفتن بودند که زوزه خمپاره آمد هردو به داخل سنگر دویدند که ناگهان خمپاره دقیقا به تانکر آب خورد و بچه ها آبی برای وضو و خوردن نداشتند این شهید عزیز دبه ای را بر داشت با بر افروختگی از سنگر بیرون زد که من و محمد سورنی از بچه های رومشگان بدنبالش رفتیم گفتیم کجا فرمود گروهان بغلی آب دارد شما هم هر کدام یک دبه بیاورید تا آب تهیه کنیم معلونیست یک ساعت دیگر کی زنده و کی مرده شمار بخدا اگه الآ جمشید بازوند داد میزد بچه ها غدا آوردن اینطوری راه میرفتید ؟زود تر گام بر دارید تا نماز را اول وقت بخوانیم . که سه نفری آب آوردیم نماز صبح را هم به جماعت خواندیم و بدین سان اسماعیل با نماز اول وقت انسی جاودانه گرفت و در سایه نماز اول وقت اسماعیل وار به قربانگاه رفت و به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود دست یافت روح این شهید سعید و همه شهدای ایران اسلامی و امام شهدا با روح سرور شهیدان حسین بن علی محشور و همنشین باد . انشاء اله (الهم شفاعـه الحسین یوم الورود )
  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

شهید دکتر صادق یاراحمدی

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۵۲ ب.ظ


صادق یارمحمدی


شهید والا مقام صادق یارمحمدی:

شهید در سال 1345 در روستای برآفتاب از توابع کوهدشت لرستان دیده به جهان گشو.تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رساند و جهت ادامه تحصیل به شهرستان کوهدشت عزیمت نمود و با شروع جنگ تحمیلی رهسپار جبه های نبرد شد.

در سال 63 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و به انجام خدمت صادقانه همت گمارد.شهید با برگزاری کلاس های آموزشی ش.م.ر نسبت به افزایش ضریب آگاهی پرسنل سپاه و بسیج فعالیت داشت و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته پزشکی نیز ادامه می داد تا این که در تاریخ 67/5/6 در منطقه اسلام آباد غرب در عملیات پیروزمندانه مرصاد بر اقر اصابت گلوله خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد وو در گلزار شهدای کوهدشت به خاک سپرده شد.

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

دانشجوی شهید حاج محمدعلیم(شهرام)عباسی

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ


2.jpg

دانشجوی شهید : محمد علیم عباسی
نام پدر:عیدی
محل شهادت: شلمچه
تاریخ تولد:۱۳۴۳
نام دانشگاه:تهران
محل تولد:کوهدشت
رشته تحصیلی:پزشکی
تاریخ شهادت:۱۱/۱۱/۱۳۶۵
مقطع تحصیلی:دکترا

قسمتی از زندگینامة شهید:
شهید حاج محمد علیم عباسی اسوة صبر و استقامت و اسطورة اخلاق و مهربانی نه تنها طبیب تن که طبیب جان نیز بود . در سال ۱۳۴۳ در شهرستان کوهدشت در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود . محیط دینی و سرشار از معنویت سبب شد که در همان ایام کودکی در روح او عشق به خدا و دین داری آمیخته شود . تحصیلات ابتدایی را تا سال ۱۳۵۵ به پایان رسانید . مقطع راهنمایی او همزمان با شکوفایی اتقلاب بود . وی تحصیلات دبیرستان را در دبیرستان دکتر شریعتی کوهدشت آغاز کرد ،که مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود واین باعث شد تا سنگر علم را راه سازد و در سنگر عشق و جهاد در راه معبود بشتابد . وی در اولین حضور در جبهه ۱۵ سال بیشتر نداشت ،که در ناحیة کمر به شدت زخمی شد . شهید عباسی در کنار جهاد به کسب تحصیل نیز می پرداخت و بعد ازاتمام دوران دبیرستان در کنکور سراسری شرکت نمود و موفق شد در رشته پزشکی پذیرفته شود . آن روح بزرگ آسمانی را ، زخمهای جسمی نتوانست زمین گیر کند ، واز جهاد در راه خدا باز دارد.  و این بار از طریق بسیج دانشجویی راهی جبهه های حق علیه باطل شد،  در فتح فاو و عملیاتهای دیگری شجاعانه شرکت می جست و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه خلعت خونین شهادت را بر قامت پوشاند و به وصال جانان نائل گردید.
فرازی از وصیت نامه شهید:

وصیتهای معنوی من همان وصیتهائیست که هزاران تن از من کرده اند پس اگر دلی بوده که پذیرا شود به همانها عمل کند والا منی که در زندگی بسیار گفته ام « ستر بروج »دیگر کلامی نخواهم گفت..

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

سردار شهید اسدمراد بالنگ

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۲۵ ب.ظ

 خاطـر آور روزهای جنگ را     /     یـاد کن جانبازی بالنگ را

راسـتی آن مهـربان یـادش بـخـیـر      /     آه بالنگ جوان ! یادش بخـیـر

 (علی زمان محمدزاده، لاله های واژگون )

 

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

شهید اسماعیل هادیان

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۰۳ ب.ظ




شهید والا مقام دکتر اسماعیل هادیان: 
شهید در عید قربان سال 1345 آنگاه که حجاج بیت الله الحرام لباس احرام پوشیده و به سوی رب الکعبه می شتابند و قربانیان را به قربانگاه آورده بودند پای در عرصه وجود نهاد
به تناسب آن عید پدرش اورا اسماعیل ذبیح الله نهاد شاید پیروی باشد برای ابراهیم خلیل الله. در همان زمان کودکی با زمزمه دعای ندبه و نوای دلنشین آن که در منزلشان برگزار می شد،خو گرفت و آتش عشقش به حضرت صاحب الامر(عج) شعله ور گردید.5-6ساله بود که در ایام عزاداری سید الشهداء لباس عزا بر تن کرده و در جمع عاشقان و متوسلین به اباعبدالله الحسین(ع) حاظر شده و قیافه جذابش در پیشاپیش هیئت های عزاداری همگان را به تحسین وامیداشت.برای اولین بار به جبهه شتافته و در عملیات پیروزمندانه بیت المقدس شرکت جسته که در ضمن آن از ناحیه پا مجروح گردید و مدتی در بیمارستان بستری شد.اما دست از تلاش نکشید و با همان پای شکسته در حالیکه هنوز چندماه از مجروحیت او نمی گذشت دگربار به جبه های نور علیه ظلمت اعزام شد.و در عملیات رمضان شرکت نمود .گویی سبقت را ربود از عاشقان با بردباری-آنکه راه عشق پیمود با پای شکسته .
آری اسماعیل عزیز در جبهه با دشمنان اسلام به نبرد خواسته بود یکی جبهه های جنگ و دیگر کلاسهای درس لذا از سنگر درس هم غافل نبود،خردادماه سال 62 برای چندمین بار اعزام میدان های نبرد شده و در منطقه جفیر و کوشک به خدمتگذاری اسلام مشغول شد اواخر همین سال بود که به همراه یار وفادارش شهید مجتبی آدینه وند در جبهه زبیدات حضور یافت.برای آگاهی بیشتر از علوم سیاسی علاوه بر دروس دبیرستان ، به فراگیری دروس حوزه پرداخت و با برادر همرزمش شهید آدینه وند به بحث و مطالعه مشغول شد. در سال 64 با شرکت در کنکور سراسری دانشگاه ها در رشته پزشکی قبول شده و به دانشگاه اصفهان راه یافت همگام با آن دروس حوزه را ادامه داد.
دانشگاه نیز او را از جبهه باز نداشت چرا که دانشگاه واقعی را در جبهه های نبرد میدانست، لذا این بار با نیروهای لشگر امام حسین(ع) متشکل از بسیجیان اصفهان در جزیره مجنون در یک ماموریت و جبهه فاو در ماموریت دیگر و در میان یاران راستین حجت بن الحسن(ع) حضور یافت.شهید زنده ما اسماعیل عزیز با وجود جراحت پا و با اینکه چندبار تحت عمل جراحی قرار گرفته بود اما هیچگاه از تلاش باز نایستاد و در سنگرهای دانشگاه و حوزه و جبه های حق علیه باطل به کسب فیض و تزکیه نفس و تزیین روح پرداخت آن عزیزی که چهره منور و جذابش و اخلاص در عمل و کردارش یادآور یاران رسوا الله (ص) و ائمه (ع) بود، چندروز قبل از شهادت برادر همسنگرش شهید مجتبی در نامه ای که به یکی از دوستانش می نویسد می گوید: به مجتبی سلام گرم برسانید و بگویید ما را فراموش نکند گرچه زودتر از ما رفته اید ولی ما هم لنگان لنگان به شما خواهیم رسید.ان شاءالله.
در روز نیمه شعبان سالروز ولادت منجی عالم بشریت ،مهدی منتظر،این سرباز جانباز امام زمان (عج) که از کودکی عاشق مولایش بود در عملیات ظفرمندانه کربلای 10 در جبه های غرب در تاریخ 66/1/25 به شرف شهادت نائل آمد و مرغ روحش به ملکوت اعلی رسید.پدر بزرگوارشان وقتی با جسد خونین و پاک او مواجه مشود دستها را به آسمان بلند کرده میگوید خدایا تو خودت اسماعیل ار از ابراهیم قبول بفرما امانتی بود در دست ما به صاحب امانت برگرداندیم پروردگارا به ما صبر عنایت فرما
  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت