شهدای شهرستان کوهدشت/سایت"شهدای کوهدشت"یکساله شد

سایت"شهدای کوهدشت"یکساله شد
شهدای شهرستان کوهدشت/سایت"شهدای کوهدشت"یکساله شد

بسم رب الشهدا و الصدیقین
مقام معظم رهبری:امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.
این وب سایت اسفندماه 1392به منظور گرامی داشتن یاد و خاطره شهدای شهرستان کوهدشت ایجاد شده است.
مدیر وب سایت:امیرهوشنگ رشیدیان09169851649_ shohadakoohdasht@gmail.com
پایگاه اطلاع رسانی شهدا زیرنظرهیچ نهاد وسازمان دولتی یا خصوصی اداره نمی شودوتمام خدمات توسط مدیرسایت انجام می شود.

شهدای شهرستان کوهدشت(پست ثابت)

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۱۰ ب.ظ

برای مشاهده تصاویر به "ادامه مطلب"مراجعه کنید.

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

ضرورت حفظ به روز بودن سایت ها و وبلاگ های ارزشی

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ب.ظ
ضرورت حفظ به روز بودن سایت ها و
وبلاگ های ارزشی 




چندسالی است در زمینه گردآوری خاطرات شهدا ، آزادگان ورزمندگان هشت سال دفاع مقدس فعالیتهایی صورت می گیرد  و انسجام خوبی را در این زمینه موجب وسبب راه اندازی تعدادی سایت و وبلاگ گردیده است که در نوع خود بی نظیر است چرا که در این حرکت منسجم خاطراتی را که تاکنون بیان نشده وتصاویری را که تابه حال کسی رؤیت نکرده به منصه ظهور رسانده است 

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

گزارش تصویری/ استقبال از شهدای گمنام در شهرستان کوهدشت

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۵۴ ب.ظ
  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

خاطراتی از یک مبارز کوهدشتی در زندان ساواک

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۴۶ ب.ظ

مدیر محترم سایت “کوهدشت نیوز”جناب آقای رشیدیان از بنده خواستند تا در ارتباط با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران،خاطراتی را از قبل انقلاب بازگو نمایم:

94309454830635239913

دوران سخت مبارزه با رژیم دیکتاتور و مستد پهلوی همراه با فراز وفرود ها و تلخ و شیرین ها فروان بود چون که سرانجام کار نامشخص و پیش بینی پیروری انقلاب هم امری غیر ممکن می نمود در آن محیط بسته و جوغبار آلود افرادی بودند و لو اندک که دامن همت به کمر زده و در ظلمت شب در آرزوی طلوع سپیده خود را با آب و آتش می زدند.و الگویی تام و تمام برای جوانان و نوجوانان به ویژه دانشجویان بودند تا در مسیر مبارزه با فرهنگ مبتذل غرب و خود باختگی و فساد قرار گیرند.

بنده هم از دانشجویانی بودم که مسیر فکری ام از طریق خانواده از قبل از ورود به دانشگاه شکل گرفته بود و آن وجود ابوی مادریم حضرت آیت الله مرحوم حاج شیخ فرج الله کاظمی که داستانها از دیانت همراه با مبارزه علیه رضا شاه شنیده بودم و از جمله دعوت از شهید والا مقام نواب صفوی به دلفان و پذیرایی از نواب و گروه یعنی فدائیان اسلام در نورآباد؛

و اما خاطرات آن زمان؛

بنده با وجود خاطرات فراوانی که در قبل از پیروزی انقلاب دارم به دو خاطره در زندان اصفهان اشاره می کنم…

«چهار راه سرگردان»

زندان شهربانی اصفهان واقع در جاده ذوب آهن دارای چهار بند و دو طبقه بود و چهارراهی در راهروهای زندان وجود داشت که زندانیان سیاسی نام «چهار راه سرگردان»را برای آن انتخاب کرده بودند.فلسفه انتخاب این نام به این جهت بود که فردی را که می خواستند شکنجه کنند به آنجا برده و بعد از شکنجه رهایش می کردند و می گفتند به بندت برگرد و فرد شکنجه شده به علت شدت درد و ناراحتی توان تشخیص مسیر بنده خود را نداشت لذا به جای دیگری می رفت از این رو چهاره را سرگردان نام این مسیر گردید. در این حال موقیعت چهار راه به گونه ای بود که اه و ناله ناشی از شکنجه در همه بند ها می پیچید و ترس و وحشت در بین دیگر زندانی ها ایجاد می کرد

 یارب “مستضعفین”

فریاد ناگهانی و بلند با آه و ناله دردناک ناشی از شکنجه ساواک سکوت مطلق ساعت سه نیمه شب را در هم شکست و زندانیان سراسیمه از خواب بیدار شدیم تعدادی زندانی تازه وارد که در جریان نبودند از همه بیشتر وحشت کرده عده ای هم که سالیانی درازی بود که در زندان بودند و به این روش عادت داشتند خواب خود را ادامه دادند ما هم حکایت چهار راه سرگردان را از طرق دیگر سیاسیون در بند و با تجریه از قبل می دانستیم بغضی همراه با درد و رنج و کینه از شکنجه شدن هم نوع خود توسط عوامل رژیم و ساواک در دل می پروراندیم و دعا می کردیم که خداوند شکنجه شدگان را صبر و مقاومت عطا نماید و در عین حال وظیفه خود می دانستیم تا بعضی دیگر مرعوب شده بودند مقاوم نماییم.

و این حدیث را تکرار می کردیم:

فرد مومن در مقابل تندباد های زندگی همچون کوه ثابت و استوار است.

صدای آه و ناله در سالن زندان پیچید و به دنبال آه و ناله “یا رب “مستضعفین”

و چند لحظه سکوت و مجددا شکنجه و آه و ناله تکرار شد

شکنجه تا سپیده دم ادامه داشت و هرچند یکبار،تکرار صدای ناله و شکنجه و صدا کمتر و ضعیف تر شد و هنوز صبح نیامده فریاد خاموش شد و به طور کامل قطع گردید

فردای آن روز به دنبال اخبار و اطاعاتی می گشتیم که آن فرد چه کسی و از چه گروه مبارزی بوده و سرانجامش چه شده است؟

و دریافتیم که یکی از مبارزان بوده که صبح زیر شکنجه ساواک به مقام شهادت رسیده است

روحش شاد و یادش گرامی باد

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

.

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۹ ب.ظ

راه شهیدان راه اسمان

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

پایگاه فرهنگی،مذهبی لبیک راه اندازی شد

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۵ ب.ظ

امیر هوشنگ رشیدیان نوجوان فعال در عرصه جنگ نرم در فضای مجازی در گفتگو با خبرنگار سبحان از راه اندازی یک پایگاه فرهنگی ،مذهبی با عنوان «لبیک» خبر داد .

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

دکلمه سردار شهید حجت اله سرتیپ نیا

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۱۰ ب.ظ


 سردار شهید حجت اله سرتیپ نیا
 

یاد سردار حجت سخنور جبهه ها گرامی
  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

شهید مهدی باکری

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۴۸ ب.ظ

بسم رب الشهدا والصدیقین

زندگی نامه شهید باکری

تولد و کودکی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را – که بانویی زندگی نامه شهید باکری باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.
فعالیتهای سیاسی – مذهبی
پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.

شهید باکری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود.

پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

خاطره ای از شهید دکتر اسماعیل هادیان به نقل از برادر علی جوزی پور

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ


دکتر شهید اسماعیل هادیان

بسم رب الشهداء والصدیقین .
در تاریخ ۱۳۶۲/۵/۲۵ برای دومین بار عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شدم برای سوار شدن بر مینی بوس بی تابی میکردم به هر طریق سوار شدیم و از جاده پلدختر به طرف پادگان حمزه خرم آباد حرکت کردیم رضا عباسی راد (عبدولی) شهید اسماعیل هادیان ، سرهنگ پاسدار بهرام امرائی ، سیاوش مرزوقی ، حاج آقا حمید مروجی ، شادروان صادق طرهانی ، شهید بزرگوار داراب محمدی ( خوشناموند) جانباز طهماسب فیض الهی و……………. جمع کثیری از بچه های کوهدشت که نام همه این عزیزان را بخاطر دارم ، نزدیک ظهر همان روز به پادگان مذکور رسیدیم و متوجه شدیم کرم رضا منصوری فرمانده آنجاست در پادگان شرو ع به آمار گیری نمودند و بلافاصله مارا به اهواز اعزام کردند هوا خیلی گرم بود حدود ساعت ۱۰ شب به پادگان شهید رجائی رسیدیم پادگان مذکور یک دبیرستان دخترانه بود که در اختیار رزمندگان اسلام بود چون خیلی خسته بودیم همانجا کف حیاط به استراحت پرداخته و خوابیدیم باور کنید از آسفالت حیاط پادگان آتش میبارید به هر طریق باخستگی کامل شب را به صبح رسانده و بعد از نماز صبح مارا به یک روستای خرابه در اطراف بستان هدایت نمودند تا آموزش نظامی ببینیم چون خیلی از بچه بار اولی بودند و آموزشهای لازم را ندیده بودند آموزش تقریبا ده تا پانزده روز بطول انجامیدو سپس شروع به دسته بندی نهائی و معرفی فرماندهان نمودند که گروهان ما را به نام مبارک امام حسین ع مزین فرمودند و فرمانده ما شد فردی بنام توکلی ، معاون ایشان هم بهرام امرائی و فرمانده دسته یکم شهید عزیز اسماعیل هادیان و معاونت دسته یکم حمید مروجی که در همان روز فرمانده گردان که فردی کوتاه قد بود و شهرتش مدهونی بود اگر اشتباه نکنم نامش قاسم بود با ایراد سخن پرداخت و تمام بچه ها را توجیح کرد و ما با چند دستگاه کمپرسی مایلر عازم منطقه جنگل عنقر شدیم وقتی جای خود را با نیروهای پدافندی عوض کردیم شهید هادیان بچه های دسته یکم را در یک سنگر بزرگ جمع کرد و نکات لازم را به همه ما گوشزد نمود و چون انسانی متین ، بزرگ و متدین بود بچه ها همگی ایشان را قبول داشته و از ایشان اطاعت کامل مینمودند دو سه روزی گذشت و شهید در این اندیشه بود تا از وجود حاج آقا حمید مروجی نهایت استفاده راببریم و دقیقا یادم هست که نماز جماعت را در سنگرها شروع کردند و سنگر فرماندهی دسته چون سوله بود
بچه ها اکثرا موقع نماز به طلبه جوان آن زمان حمید مروجی اقتدا میکردند و شهید اسماعیل هادیان از این امر بسیار خوشحال بودند که بچه ها باین صورت به خود سازی مشغول بودند چون خط آرامی بود خوشبختانه ۴۵ روز اول تلفاتی نداشتیم در چهل و پنج روز دوم سردار احمدی که از بچه های تهران بو د و قدی کوتاه و چشمانی آبی هم داشت به بازدید خط آمد و دستور داد نیروها آماده شدند تا به منطقه جفیر نقل مکان کنیم دو روز طول کشید وقتی به مقر تیپ پشت خط اول رسیدیم شهید اسماعیل هادیان را دیدم سراسیمه میگشت گفتم ( پرویز ) چیزی گم کرده ای ( آخه چون ما بچه محل بودیم اسم دیگر اورا که پرویز بود میدانستیم ) فرمود خیر دارم جهت قبله را پیدا میکنم آخه این شهید بزرگوارخیلی به نماز اول وقت اهمیت میداد . خاطرم هست در یکی از صبح ها که برای نماز بلند شده بود و پا روی پای تک تک بچه های سنگر خودمان میگذاشت و با لهجه شیرین خود میگفت تنبلا وریسیت نمازتون قضا نشه که رضا عبدولی و رضا عباسی راد بعد از شهید هادیان در حال وضو گرفتن بودند که زوزه خمپاره آمد هردو به داخل سنگر دویدند که ناگهان خمپاره دقیقا به تانکر آب خورد و بچه ها آبی برای وضو و خوردن نداشتند این شهید عزیز دبه ای را بر داشت با بر افروختگی از سنگر بیرون زد که من و محمد سورنی از بچه های رومشگان بدنبالش رفتیم گفتیم کجا فرمود گروهان بغلی آب دارد شما هم هر کدام یک دبه بیاورید تا آب تهیه کنیم معلونیست یک ساعت دیگر کی زنده و کی مرده شمار بخدا اگه الآ جمشید بازوند داد میزد بچه ها غدا آوردن اینطوری راه میرفتید ؟زود تر گام بر دارید تا نماز را اول وقت بخوانیم . که سه نفری آب آوردیم نماز صبح را هم به جماعت خواندیم و بدین سان اسماعیل با نماز اول وقت انسی جاودانه گرفت و در سایه نماز اول وقت اسماعیل وار به قربانگاه رفت و به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود دست یافت روح این شهید سعید و همه شهدای ایران اسلامی و امام شهدا با روح سرور شهیدان حسین بن علی محشور و همنشین باد . انشاء اله (الهم شفاعـه الحسین یوم الورود )
  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

سردار شهید حمید سوری(معاون دلیر گردان ذوالفقار)

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ

مقام معظم رهبری : شهادت، مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است.

 

http://axgig.com/images/17338017143467738844.jpg

زندگی نامه شهید:

سردار شهید حمید سوری در سال ۱۳۴۶در خانواده ای ، مذهبی کشاورز و زحمتکش در روستای خاصی آباد(سوری) رومشگان دیده به جهان گشود و در سایه تربیت های مذهبی و اسلامی خانواده رشد نمود، بیش از سه سال از عمرش نگذشته بود که از نعمت پدر محروم گشت، سردار شهید از بدو کودکی تا سنین نوجوانی با شرکت در مجالس مذهبی و هئیت های عزاداری عشق و علاقه بی وصف خود را نسبت به اسلام، ائمه اطهار و سالار شهیدان کربلا، حسین ابن علی(ع) به اثبات رساند و در محرومیت های اجتماعی  آن زمان بزرگ شد.

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت

شهدای هفته سوم تیرماه

امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ب.ظ

مقام معظم رهبری : باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن، زنده نگه داشت.   شهید محمدرضا وفاکش محل شهادت   بوکان تاریخ شهادت   ۱۳۶۷/۴/۱۵ شهید سام رحیمی محل شهادت   کوهدشت تاریخ شهادت  ۱۳۶۲/۴/۱۹ شهید احد سوری تاریخ تولد   ۱۳۴۶ محل تولد   سوری لکی تاریخ شهادت   ۱۳۶۱/۴/۲۱ شهید اسدعلی آزادبخت تاریخ […]

مقام معظم رهبری : باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن، زنده نگه داشت.

 

MOHAMAD_REZA_VAFAKOSH

شهید محمدرضا وفاکش

محل شهادت   بوکان

تاریخ شهادت  

  • امیر هوشنگ رشیدیان مدیر وب سایت